قطعات موسیقی

مجنون و پریشان تو ام دستم گیر دستم گیر
سرگشته و حیران تو ام دستم گیر
هر بی سر و پا چو رسمی دارد
من بی سر و سامان تو ام
دستم گیر دستم گیر

آن یار که عهد دوست داری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
می گفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او مرا و خوابی است
هر بی سر و پایی چو رسمی دارد
من بی سر و سامان تو ام
دستم گیر دستم گیر
آن یار که عهد دوست داری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
می گفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او مرا و خوابی است
روزگار من و مویش به پریشانی رفت
یک شب آرام رسید یک شب بارانی رفت
یک شب آمد من مجنون به جنون افتادم
دل دیوانه خود را به نگاهش دادم
روزگار من و مویش به پریشانی رفت
چشم بستم دل مجنون پی لیلا برگشت
چشم بستم که دلم سمت تماشا برگشت
زلف یک خاطره در باد پریشان میرفت
دل دیوانه پی اش دست به دامان میرفت
میروم گریه کنم باز دمی را در خود
میروم غرق کنم کوه غمی را در خود
میروم باز میان همه رفتن ها
باز هم میروم از شهر تو اما تنها
داغ فرهاد به دل دارم و دلدارم نیست
دل گرفتار همان دل که گرفتارم نیست
یک نظر دیدم و یک عمر پی یک نظرم
من دیوانه به زنجیر تو دیوانه ترم
میروم گریه کنم باز دمی را در خود
میروم غرق کنم کوه غمی را در خود
میروم باز میان همه رفتن ها
باز هم میروم از شهر تو اما تنها
میروم گریه کنم باز دمی را در خود
میروم غرق کنم کوه غمی را در خود
میروم باز میان همه رفتن ها
باز هم میروم از شهر تو اما تنها
من به دستان تو پل بستم به زیباتر شدن
از تو می خواهم از این هم، با تو تنهاتر شدن
از تو می خواهم خودت را مثل باران از بهار
از تو می خواهم قرار روزهای بی قرار
هیچکس در من جنونم را به تو باور نکرد
هیچکس حال من دیوانه را بهتر نکرد
ای که از تو باز هم زلف پریشان خواستم
من برای شهر دلتنگی باران خواستم
من برای شهر دلتنگی باران خواستم
من همانم که اگر مستم، تویی در ساغرم
من از آنی که تو در من ساختی، ویران ترم
من به دستان تو پل بستم به زیباتر شدن
از تو می خواهم از این هم با تو تنهاتر شدن
ای بر لبان خون دل پرورده‌ای
زلف سیه افشان از چه کرده‌ای
جام بلای دلها گسترده‌ای
دلی کو بدخو آزاد

چون دل بکام گیسویت در افتاد
صدها دل خسته آمد به فریاد
ای دل تو از شادی دیگر مکن یاد
جورت می‌کند بیداد

شبها به یاد تو نخفته‌ام
سوز دلم را در نهفته‌ام
تا کرده‌ای خوارم به نفع اغیارم
درد تو بر غیره ندارم

رویم به روی تو گشاده‌ام
تا مِهر تو بر دل نهاده‌ام
روزی رسد یارم آگه شوی کارم
که دل پر از عشق تو ‌دارم

کی شود گر ای دلبر من
بنشینی غمخوار جان در برِ من
مویت افشانی بر دیده‌ات
برگیری عقل و هوش از سر من
بگذرد هجر و غم
با هر نگاهت برده ی بوسه‌ای با ارزش جان از روی ماهت
مرا بخاطر دل شکسته ام ببخش
مرا که از ندیدن تو خسته ام ببخش
اگر به انتظار تو نشسته ام هنوز
به دیگری اگر که دل نبسته ام ببخش
ببخش اگر که با خیال بودن تو زنده ام
اگر تو را نبردم از یاد
ببخش اگر که از امید دیدن تو گفته ام
به آرزوی رفته بر باد
تویی تمام ماجرا که رفتی ولی مرا
به حال خود نمیگذاری
صدای قلب من چرا غمت نمیکشد مرا
چرا هنوز ادامه داری
سکوت قبل رفتنت نماندنت نه دیدنت
مرا به این جنون کشیده
چه حسرتیست بر دلم که از تمام بودنت
نبودنت به من رسیده
تویی تمام ماجرا که رفتی ولی مرا
به حال خود نمیگذاری
صدای قلب من چرا غمت نمیکشد مرا
چرا هنوز ادامه داری
تو خنده ی دوری در یاد
تو قاصدکی دور از باد
من زخمیِ قبل از مردن
من ساکتِ قبل از فریاد
داد از دل من داد ای داد
عکسی که پر از رویا بود
در خاطره ای تار افتاد
عکسی که در آن خندیدم
از سینه ی دیوار افتاد
داد از دل من داد ای داد
آمده ام تو به دادِ دلم برسی
تو سکوت مرا بشِنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به دادِ دلم برسی
چو پرنده ی زخمیِ بی پر و بالِ رها شده ازقفسی
باید که شبی برسی به قرارم
ایمان منی به خدا نسپارم
می ترسم از این که زمان نگذارد
چون دسته گلی برسی به مزارم
آمده ام تو به دادِ دلم برسی
تو سکوت مرا بشِنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمیِ بی پر و بالِ رها شده ازقفسی
درد دل من دواش میدانی تو
سوز دل من سزاش میدانی تو
من غرق گنه پرده عصیان در پیش
پنهان چه کنم که فاش میدانی تو
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو بجان خسته داریم ای دوست
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را
در شهر به بدنامی افسانه کند ما را
بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری
ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را
در هجر چنان گشتم ناچیز که گر خواهد
زلفت به سر یک مو در شانه کند ما را
زان سلسله گیسو منشور نجاتم ده
زان پیش که زنجیرت دیوانه کند ما را
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را
در شهر به بدنامی افسانه کند ما را
من می زده دوشم شاید که خیال تو
امروز به یک ساغر مستانه کند ما را
چون شمع بتان گشتی پیش آی که تا خسرو
بر آتش روی تو پروانه کند ما را
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را
در شهر به بدنامی افسانه کند ما را
بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری
ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را
شیرین من بمان مگر این روزگار تلخ
فرهاد خسته را به نگاهی امان دهد
در زلف شب گره بزن آن زلف مست را
شاید شبم به سوی تو راهی نشان دهد
حرفی بزن که عشق به هر واژه گل کند
ما را نصیب دیگری از این زمانه نیست
با من از عاشقانه ترین لحظه ها بخوان
حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیست
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم
شاید شبی که می برد افسانه مرا
روزی برایم از تو نشانی بیاورد
شاید همین ترانه که بر دوش باد رفت
در جان خسته تاب و توانی بیاورد
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم
آوارِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزیم ؟
هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
«تشویش ِ هزار «آیا» ، وسواس ِ هزار «امّا
کوریم و نمی بینیم ، وَرنه همه بیماریم
دورانِ شکوهِ باغ ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف ، خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی بُّریم ، ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم ، بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم!
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم
تو آه من اشتباه منی چگونه هنوز از تو میگویم
تو همسفر نیمه راه منی چگونه هنوز از تو میگویم
پناه منی تکیه گاه منی که زمزمه ات مانده در گوشم
پناه منی بی گناه منی که بار غمت مانده بر دوشم
بهانه من بغض خانه من گرفته دلم گریه میخواهم
خیال خوش عاشقانه من همیشه تویی آخرین راهم
صدای توم پا به پای توام تو میبریم رو به خاموشی
غریبه ترین آشنای توام که میکشدم این فراموشی
تمام منی ناتمام منی چه بغض بدی در گلو دارم
بیا و بگو فکر حال منی ببین که هنوز آرزو دارم
بهانه من بغض خانه من گرفته دلم گریه میخواهم
خیال خوش عاشقانه من همیشه تویی آخرین راهم
...
روزگار غریبی است نازنین
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می بویندمبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام، به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
به اندیشیدن خطر مکن
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی است نازنین
نمانده در دلم دگر توان دوری
چه سود از این سکوت و آه از این صبوری
تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
نمانده در دلم دگر توان دوری
چه سود از این سکوت و آه از این صبوری
تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
نمانده در دلم دگر توان دوری
چه سود از این سکوت و آه از این صبوری
تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد

اعضای ارکستر

تنظیم قطعات برای ارکستر
حسام ناصری
پیانو و ساز های الکترونیک
حسام ناصری
ویلن، کمانچه سامان صمیمی
ویلن 1 امین عطایی(سولیست) آرمین قضاتی رایین نورانی بهار فلسفی برهان همتی
ویلن 2 آرش جامع نگار فرجی (سولیست) کوشا صرافی سارا نادری زهرا کریمی
تار و سه تار هومن مهدویان
ویولا دانیال جورابچی طناز اسدالهی مهدی منادی الهام عادلی‌زاده
ویلنسل مسعود فیروزی‌نژاد محمدحسین غریبی پروشات زندآیین سینا آذرآباد
فلوت مَه سیما فلاحی
ابوا حسام صدفی‌نژاد
هورن نرگس تقی‌پور هومان باقی
باس دارا دارایی
پرکاشن ذکریا یوسفی شایان ریاحی

عوامل اجرایی

مدیر اجرایی
سید علی اصغر رضوی
مجریان طرح
محمد رضا حسین زاده محمد یمینی
طراحی و مهندسی صدا
آرش پاکزاد
کارگردان و طراح صحنه
فرید ناظر فصیحی
مدیر فنی صدا و نور
بهنام شبستری
طراح واجرای نور
سینا سینایی
طراح و مدیر هنری بصری
مصطفی خادم صادق
گرافیک هویت دیداری
استدیو خادم صادق و همکاران
مدیر روابط عمومی
نغمه دانش آشتیانی
گروه محتوای تصویری
نوید نوروزی سمیرا معصومیان شایان کیهان مصطفی عسکری
تبلیغات
وحید لشکری آژانس هنری چارت
طراح لباس
خانه مد راد-امیرراد
دکور
محمد پناهی
دستیار نور و صدا
رضا اقدامی پدرام برجی
مدیر گروه
مهسا نعمت
مدیر صحنه
نیکی حشمتی
دستیار صحنه
فدرا رضایی
تولید
رضا فولادی
مدیر مالی
مهدی بستانیان
طراحی جلوه های تصویری و مپینگ
استدیو ایفا فرهاد زمانی علی افتخاری محمدرضا جلیلی امید دبیر صبا شهرستانی بهار نوربخش پویا قدیری زاده امیر جوکار علی رشیدی دانیال طاهریان یاشار حسن زاده آرش چناری زاده زینب طولابی هادی حلیمی نیلوفر محزون پارسا خسروی نژاد ارشا نباتی ملیکا میرزایی اشکان یدالهی نیکی حشمتی جلال اشرفیان علی فلاح مرضیه جلیلی حسین حشمت نیا حسین جمالی آیدا نوشالی
پشتیبانی
علیرضا عمادی مریم سعیدیان فریبا گودرزی
مدیر تشریفات
بابک بیات
پذیرایی
سارا قلاوند
طراحی وب سایت و بروشور الکترونیک
شرکت آدرین ارتباط
مدیر پشیبانی
مهندس عباس اکبری
مدیر صدابرداری سالن
مهندس علی هزار خوانی
صدا بردار سالن
بهنام شبستری
صدابردار مانیتورینگ
رضا شیر محمدی
دستیاران صدا
مجید اسفندیاری محمد رجبی
مدیر تصویر برداری سالن
ولی الله ثقفیان
مسئول نور
کیانوش خسروی
نور پرداز سالن
مسعود گودرزی امیر عباس صادقیان
مدیر صحنه
اتابک مقتدر
مدیر روابط عمومی
آرمین شمس
مسئول ال ای دی
عرفان معینی
مسئول برق
امیر عزیزی
با تشکر فراوان از
محمدملازم (گالری پیانو باربد) محمد سالاری امیرحسین سمیعی محمد خوشرو مریم قربانی نیا محمدیعقوب خانی
همکاران هتل اسپیناس پالاس
جناب آقای امیری (موسس و رئیس هئیت مدیره) مهندس حسام الدین امیری (مدیر عامل) مهندس محسن امیری (عضو هئیت مدیره) آقای دکتر آرش امیری (عضو هئیت مدیره) مهندس علی اصغری زعیمی (مدیر سالن تهران رویال هال)

گالری تصاویر